رمان
-
رمان شوگار پارت 114
** لرز کوچکی به تنم وارد میشود و خودم را زیر نگاه بقیه ، به داریوش نزدیک…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 143
« نیما » با غم نگاهمو ازش گرفتم حق داشت که اینقدر ازم بیزار باشه و نخواد…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۴۴
– بیا بریم ببعی…بریم مامان! چشمان میشی رنگش به سمتم برگشت. چانه بالا انداخت و بیتوجه به من باز هم…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۴۳
دلم میخواست از شدت فشار وارد شده به تن و بدنم، موهایم را از ریشه بکشم اما نشدنی بود. –…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۴۲
< *** با قلبی که یکی در میان میزد پنبه را برداشتم و به سمتش بردم که دادش کل خانه…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط ۴۱
مثلا نگران دوستش بود مبادا عاشق و دلبستهی یک مرد زندار شود و بیخبر از آنکه دوستش دقیقا زن همان…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۴۰
ساکت شدن مادر آتنا باعث شد تکانی به دست و پاهایم دهم و از پلهها پایین بیایم. سلامی کردم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی سقوط ۳۹
– آقا فراز احیاناً نمیخوای بیای وسط مجلسو گرم کنی؟ نگاه از من میکَند و به رضایی میدوزد که دست…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت ۱۱۳
شیرین: محکم مچ دستش را گرفته ام ، و دخترک کوچک با شوق بالا و پایین میپرد… مانند ندیده ها…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۳۸
– تنهایی اومدین یا با کسی؟ از این همه راحت بودنش حسی تعجبی توأم با خنده به سراغم آمد و…
بیشتر بخوانید »