رمان
-
رمان غرقاب پارت 42
************************************************************************* ـ یادم رفته بود! ـ آدمی که روز میلادش از یادش بره، یعنی هوای ذهنش خیلی ابریه. ابری…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 4
#انگلیس_لندن -یاس بلندشو،تا کی میخوایی بخوابی؟مگه نمیخوای بری سرکار؟ یاس در تخت خواب خود غلتی زد و بدون اینکه چشمهایش…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 3
#ایران_تهران #ویدیا ماشین وارد باغ بزرگ و مجلل آقای نهاوندی شد. خدمتکار سریع در عقب رو باز کرد. علی…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 41
توپ والیبالی که آورده بودم، کمی کهنه بود. متعلق به روزهای بی دردی گذشته، با این حال قبل از…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 2
ویدیا کنار ساشا توی تراس بزرگ خونه نشسته بودن. ساشا نگاه عاشقانه ای به ویدیا انداخت. با گذشت سالها…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 31
به سختی از زیر سوال و جواب های مامان در رفتم و به هر طریقی بود خودم رو سرگرم…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت یک
رو به روی آینه ی قدی ایستاد و دستی به کراواتش کشید. چند ضربه به در خورد و خدمتکار وارد…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 40
*********************************************************************** ـ به چی فکر می کنی؟ نگاهم را از گلدان بزرگ فردوس گرفته و به دستانم دادم. به…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 30
از شرکت بیرون زدم و درحالیکه به ساختمون شرکت خیره میشدم نفسم رو با فشار بیرون فرستادم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 29
_دا….دادش با شنیدن صداش گوشی توی دست لرزونم لغزید که آرنجم روی میز ستون کردم و چشمام رو با…
بیشتر بخوانید »