رمان
-
رمان شوگار پارت 120
شیرین: وقتی از این نزدیک حضورش را حس میکنم. چشمهای عاشقش را میبینم… نگاه پر…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت 53
– چقدر بده اینجور…در واقع تو اصلا وقت نمیکنی خانوادهت رو هم ببینی! خانواده! از آخرین باری که دیده بودمشان…
بیشتر بخوانید » -
رمان طلا پارت 136
– به درک + طلا… عزیزم لج نکن بیا بریم تو صورتمو بشورم بعد هرچقدر که…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 145
_نمیدونم دقیق ولی از طرف یه نفر به نام الهه اس با شنیدن اسم الهه چشمام برقی…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 119
داریوش: خسته از سمینار بزرگی که گذرانده بود ، با پاهای خیسش از روی…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۵۲
در یک چشم بهم زدنی مقاومتم را میشکاند. پافشاریام در نگاه نکردنش را که دید، دست جلو آورد و سرم…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۵۱
° هِن و هِن کنان پایین آمد و نگاهی به صورت اخمالو و تخسم انداخت. – دختر منو از کَت…
بیشتر بخوانید » -
رمان طلا پارت 135
بهسختی از جا بلند شدم وسایلم را جمع کردم و راه افتادم. اول قصد داشتم به…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 118
میبینم نگاه پر از شرمندگی کبریا را… او هم نگاه تاسف بار من را… از…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۵۰
تکان سختی به تنم وارد شد. شاید تا بحال چنین شوکی را تجربه نکرده بودم. شوکی از صدق گفتارش! به…
بیشتر بخوانید »