رمان
-
رمان طلا پارت 99
دست به داخل موهایش بردم و شروع کردم نوازش کردن بعد از چند دقیقه آرام خوابید.…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 135
_دمت گرم پس تا تو اینجایی من برم یه سر به امیلی بزنم _ای بابا…..بازم ؟؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان بهار پارت ۸۳
کم پیش میومد این چشم ها رنگ شیطنت بگیرند همیشه یا خشن بودند یا در حالت شهوانیش، دریده و ترسناک……
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 90
داریوش زیر چانه اش را میبوسد و نمیفهمد: _کجا فرستادم…؟الان فقط میخوام انگشتاتو روی پوست کمرم…
بیشتر بخوانید » -
رمان طلا پارت 98
-وقتی با منه انگار یه ادم دیگه است، صبوره مهربونه عاشقه اما وقتی با بقیه است…
بیشتر بخوانید » -
رمان بهار پارت ۸۲
می رسونم چون تو لیاقتش رو داری بهار، منم خسته شدم از بس خودمو محدود کردم، خودمو آزار دادم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان طلا پارت 97
با چشم دنبال بچه ها گشتم و بالاخره یافتمشان دست تکان دادم و به سمتشان رفتم. آوا…
بیشتر بخوانید » -
رمان بهار پارت ۸۱
برا این که از اون منجلاب راحت بشم اومدم و شدم دست به دامن یکی مثل تو! تویی که چشم…
بیشتر بخوانید » -
رمان طلا پارت 96
متنفر بودم از آرایش های غلیظی که صورت خود آدم را نمیشد تشخیص داد. نزدیک های…
بیشتر بخوانید »