رمان
-
رمان مرگنواز پارت 12
خوشبختى ، خوش حالی و از همه مهم تر آرامش ،حق مسلم هر آدمه! اصلا خدا کیف میکنه بنده…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 42
-چطوری اومدی داخل؟ -دلیلش مهم نیست، حرف دارم. -گفتم گوش نمیدم. فردین بی خیال روی مبل لم داد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 33
داخل آشپزخونه میاد و میگه : فکر میکردم اهورا زودتر دست به کار شده باشه ! وا میرم ……
بیشتر بخوانید » -
رمان مرگنواز پارت 11
وقتی مطمئن شدی سازت آماده است اونو روی شونه ام گذاشتی لبه تختت نشوندیم و خودت رو صندلی رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 23
دور هم ناهار مفصلی خوردیم. زندایی مرغ شکم پر پخته بود و من هرچی از طعم خوبش میگفتم…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 41
-بگید حمیرا قاضی زاده. منشی سر تکان داد و اسمش را برای شادان تکرار کرد. انگار سکوتی پشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 22
از شر آوا گوشی و وسایلم و برداشتم و به اتاقم پناه بردم که همون لحظه پونه زنگ…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرگنواز پارت 10
_ باید با اورژانس تماس بگیریم اهورا مزدا خطر هنوز کامل رفع نشده درمانده صفورا را نگاه میکند و مینالد:…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 40
شاهرخ به شوخی گفت: آخری هم همیشه منم. -نق نزن آقا. دور سر شاهرخ هم چرخاند. فربد بدون…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 39
درست بود که به بن بست خورد… ولی تلاشش را کرد. حتی همان موقع که سارا باردار بود…
بیشتر بخوانید »