رمان
-
رمان ارباب سالار پارت 1
رمان ارباب سالار|نوشته Leily مثل همیشه تو اتاق بیکار نشسته بودم حوصلم خیلی سررفته بود از رو تخت بلند…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 23
نگاهم به مسیحه که یه دستش روی ترمزه و آرنج دست دیگه ش رو به پنجره ی سمت خودش…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط یک فرشته
رمان سقوط یک فرشته نویسنده : هنری وود خلاصه رمان: 🔸 دختری به اسم ایزابل با پدرش که…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط یک فرشته پارت آخر
“آیا شما او را ملاقات کرده اید.” “خیر … نخیر” کارلایل دیگر چیزی در این خصوص نگفت نگاهی به…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط یک فرشته پارت 9
رنگ و روی کارلایل برافروخته شد و گفت : « خیر نمیتوانم ، اگر بجز له ویزون کس دیگری…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط یک فرشته پارت 8
«هیچ کار.اصلاً همیشه خسته هستم.» «به آقای دکتر واین رایت گفته ای که خسته هستی؟» «نه پدر جان…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط یک فرشته پارت 7
احتیاج به دانستن اسم اصلی او دارم. «با کمال میل حاضرم این خدمت را برای شما انجام دهم» تورن…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط یک فرشته پارت 6
این خبر در اولین وهله یک نوع حس آرامش و رضایتی برای ایزابل فراهم نمود می دید که موجود…
بیشتر بخوانید » -
رمان سقوط یک فرشته پارت 5
«شاید راه حلی پیدا کنیم ولی در این لحظه بشا اطمینان بدهم که بعد ها در کار شما مداخله…
بیشتر بخوانید »