رمان ویدیا جلد دوم
-
رمان ویدیا جلد دوم پارت 24
#ایران_تهران #علیرام نگاهش به صفحه ی لب تاپش بود و تمام فکرش درگیر مراسم فستیوال یلدا. بن سان وارد اتاق…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 23
#ایران_تهران #علیرام نارمین بین دوستهاش نشسته بود و صدای موزیک شاد تمام سالن رو برداشته بود. پا روی پا انداختم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 22
#ایران_تهران #پانیذ نگاهمو به صفحه لپ تاپ دوختم. به نظرم که تیزر جذابی شده بود؛ بخصوص اون گندم زار. دلم…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 21
#ایران_تهران #شاهو نگاه آخر و تو آینه به چهره اش انداخت. قد بلند و اندامی لاغر و کشیده. کت مشکی…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 20
#ایران_تهران #ویدیا پوزخندش عمیق تر شد. -اما اعتبار و برندش باعث شد تا دوباره سرپا بشه، منکر این که نمیشی؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 19
#ایران_تهران #علیرام بن سان وارد اتاق علیرام شد. -تو که باز مثل یابو سرتو انداختی پایین اومدی تو؛ طویله نیستا!!…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 18
#ایران_تهران #پانیذ هیوا با غضب نگاهش رو بهم دوخت. -دیگه غریبه شدم تنها تنها برای خودت می چرخی؟ ابروئی بالا…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 16
#ایران_تهران با ورود به اتاق روی زمین نشست. -چرا نباید اون روزها رو به یاد بیارم خدایا … مرگ مادرم…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 15
#ایران_تهران با رفتن ویهان، اسپاکو پشت هر دو دستش را روی گونه های ملتهبش گذاشت. خودش هم نمی دانست چرا…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 14
#ایران_تهران #اسپاکو بعد از شام همه بلند شدند. ویهان: ما بریم که دیروقته. اسپاکو باید داروهاش رو بخوره. هاویر به…
بیشتر بخوانید »