رمان
-
رمان غرقاب پارت 46
********************************************************************* نمی دانستم، چندمین باری بود که همراهش را می گرفتم و به جز بوق های ممتد و عصبی…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 11
#اسپاکو ویهان از اتاق خارج شد و با آشو سینه به سینه درآمد.آشو با دیدن حال پریشان ویهان،دلیل حالش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 45
حجم کلافگی صدایش باعث شد، خیره به درختان باغ که در تاریکی موهوم به نظر می رسیدند، زمزمه کنم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 35
_چطور جرات کردی بدون اجازه سرتو بندازی پایین و بیای داخل ؟! منشی بخت برگشته که از صدای داد…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 10
#ایران_تهران #ویدیا خدمت کارها در تکاپوی چیدمان خانه برای مراسم شب بودند. هر سه خواهر سخت در حال رسیدگی به…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 44
نشسته بود روی صندلی گردان اتاقم، دست به سینه با یک لبخند محو به آشفتگی من نگاه می کرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 34
فردا بعد از اینکه صبحونه مختصری خوردم آماده شدم و به شرکت رفتم و سرگرم کار شدم و سخت…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 9
#ایران_تهران #اسپاکو آشو: -ویهان لج نکن بذار چند ساعتی رو هاویر بره تو یکم استراحت کن.دیدی که دکترت چی گفت.…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 8
#ایران_تهران #ویدیا همهی فامیل دور هم جمع بودند.علیرام و بنسان به خالهها و شوهرخالهها احوالپرسی کردند. مانی پسر نازپری آمد…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 33
_ایشون مزاحم من شدن !! جورج عصبی اخماشو توی هم کشید و خطاب بهم گفت : _اینجا توی شرکت…
بیشتر بخوانید »