رمان
-
رمان شوگار پارت 26
داریوش دیگر از این کلمه عصبی نمیشود… رام کردن…نرم کردن این دختر برایش سخت است اما… او عاشق…
بیشتر بخوانید » -
رمان طلا پارت 2
مردی که کنار در ایستاده بود اسلحه ای سمت مش صفر گرفت . +یواش خانم دکتر یواش پیاده شو…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 25
باورم نمیشد قبول کرده باشد… با خودش چه فکری کرده بود دقیقا…؟ اینکه من باز هم به آن…
بیشتر بخوانید » -
رمان طلا پارت 1
فصل اول سلام زندگی من … روز اولی که دیدمت رو یادم میاد و مطمئنم که تو حتی بیشتر…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 24
زَد…سیلی را زد و مرد سرسخت نمیداند حکایت این سیلی ها چیست که اینقدر دیوانه اش میکنند… نفس پر…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 121
با صورتی از درد جمع شده با صدای خفه ای لب زدم : _سلام بله ؟؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 23
سینی گرد و بزرگ را به سختی در دست میگیرم و نگهبان در اتاق را برایم باز نگه میدارد… …
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 22
شیرین: همه شان با چشم غره به منی که گوشه ی اتاق نشسته ام نگاه میکنند… مانند…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 21
یک آن رنگ از رُخساره ی شیرین میپرد… انگار همه چیز دارد راستی راستی پیش میرود… چه اتفاقی افتاد..؟ میشود…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 20
مرد با نگاه مرموز و وحشتناکش خیره ام میشود… با یک جفت چشم میرغضب ، که میتوانست رعب…
بیشتر بخوانید »