ماه: شهریور ۱۳۹۷
-
رمان حرارت تنت پارت 11
از ماشین که پیاده میشیم سمت پاساژ میریم و با حسرت به لباسای رنگی رنگی نگاه میکنم و کسری میگه…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 10
ابرویی بالا می ندازه و میگه : باز که زیادی رنگ کردی خودت رو … من ؟! پاکش کن ……
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 9
بالاجبار اماده میشم . مانتو شلوار اسپرت ارتشیه … خوشم میاد از مدلش ، پایین که میام با مامان ماهی…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 8
مسیح دیگه چی؟ اهورا خب پاشو بیا … مسیح من که نمیام ، منتها اگرم بیام بگم این نیم وجبی…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 7
یعنی باهام ملایمت کرده و به همینم راضی ام که برعکس منو روی شونه هاش انداخته و داره میبره سمته…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 6
بی میل با غذا بازی میکنم که ماهی از در دوستی وارد میشه و به مسیح میگه : امشب میای…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 5
انگار رحم نداره که میگه : منو با اون بی ناموسای پِلاس توی خیابون اشتب گرفتی ! من ناموس دارم…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 4
مسیح شکل تیری که از کمون در میاره از جا می پره و سمتم میاد . اهورا و کسری می…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 3
پوفی میکشم و روی کاناپه دراز میکشم … صداش رو می شنوم : الحق که حق داشتی ، اهورا وجدنا…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 2
لب پایینم رو گاز میگیرم و بی هوا نگاهم به اهوارا می افته و اونم داره نگام میکنه … لبخند…
بیشتر بخوانید »