رمان
-
رمان غرقاب پارت 6
به مهران نگاهی انداختم. ریموت دستش را فشرد و در مانیتور پشت سرم، تصویر و نقشه ی سه بعدی…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 5
_مامان من آخه کجا خیره سره؟ _هرکی بیاد پسر دسته گلت و تصاحب کنه خیره سر می شه. حالا…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 12
واقعا خودمم نمیدونستم چرا بدنم اینقدر نسبت به این دختر زود واکنش نشون داده و اینطوری داشت از پایین…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 4
_خودت بخون. تماس را قطع کرد و من وارد پیام رسانم شد. خیلی طول نکشید که عکس هارا فرستاد…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 3
لبخند در چشمانم هم پای لب هایم نشست. این بار سرم را به طرف پولاد چرخاندم. چهره اش هرروزپخته…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 2
پریدم میان حرفش، از این حرف ها در گوشم پر بود و در حقیقت، از فضای شهرت و اتفاقات…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت یک
توکل به خدا نویسنده: زهرا ارجمندنیا نام رمان: غرقاب تاریخ شروع: هفدهم مردادماه سال یک هزار و سیصد و نود…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 11
کلکل و دعوای امروزم با آیناز باعث شده بود اعصابم به کل بهم بریزه و الانم امیلی با این…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 50
-پس مهر پدر و فرزندی چی؟ دائی چرخید سمتم و هر دو بازوم رو توی دستهاش گرفت. -اون اگر می…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 10
در آسانسور بسته شد و بالا رفت ولی من اینقدر گیج و منگ بودم که قدرت هیچ عکس العملی…
بیشتر بخوانید »