رمان
-
رمان ویدیا جلد دوم پارت 7
#ایران_تهران #ویدیا ارغوان تکیهاش را به صندلی داد -ولی من هنوزم میگم این همه دختر جذاب دور و اطرافت هست…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 43
ـ از مدرسه بیرون زدیم. با صدای جیغ، با دخترایی که هرکس یک طرف می دوید. هواپیماها نزدیک بهمون…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 6
#ایران_تهران #اسپاکو آرام چشمهایش را باز کرد.اولین چیزی که دید سقف سفید بالای سرش بود. گیج بود.نمیدانست کجاست و چه…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 5
#ایران_تهران #اسپاکو بعد از هماهنگی با بیمارستان بعد از یک هفته هر دو را به بیمارستان تهران منتقل کردند.علائم حیاتی…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 32
_ عجب از کی تا حالا من عاشق تو شدم ؟! چی ؟! این چطور متوجه شده من چی…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 42
************************************************************************* ـ یادم رفته بود! ـ آدمی که روز میلادش از یادش بره، یعنی هوای ذهنش خیلی ابریه. ابری…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 4
#انگلیس_لندن -یاس بلندشو،تا کی میخوایی بخوابی؟مگه نمیخوای بری سرکار؟ یاس در تخت خواب خود غلتی زد و بدون اینکه چشمهایش…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 3
#ایران_تهران #ویدیا ماشین وارد باغ بزرگ و مجلل آقای نهاوندی شد. خدمتکار سریع در عقب رو باز کرد. علی…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 41
توپ والیبالی که آورده بودم، کمی کهنه بود. متعلق به روزهای بی دردی گذشته، با این حال قبل از…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 2
ویدیا کنار ساشا توی تراس بزرگ خونه نشسته بودن. ساشا نگاه عاشقانه ای به ویدیا انداخت. با گذشت سالها…
بیشتر بخوانید »