رمان
-
رمان من یک بازنده نیستم پارت 5
به محض اینکه وارد خانه شدند، فروان او را جلوی خود نگه داشت. -چقدر از حرفت دروغ بود؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 4
نشانش می داد یک من ماست چقدر کره داره. از حالا به بعد مقاومت کند. از حالا به…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 6
و دستم و ول کرد. متعجب قدمی به عقب برداشتم. تا حالا طی مدت سفرمون انقدر عصبی ندیده…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 5
نگاهم به نیم رخش افتاد. صورتی استخونی و مردونه داشت. دماغش کشیده بود و ته ریش داشت. کمی…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 3
دو کوچه پایین تر از خانه ایستگاه اتوبوس بود. با عجله رفت تا به موقع برسد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 27
-اعصاب ندارم، درست …. بی کَله و عصبی ام، درست … اصلا اینم که من بلد نیستم با دختر…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 2
فروزان کمی برنج و مرغ برای شادان کشیده روبرویش گذاشت و گفت:یه چندتا چیز برا اتاقا کمه باید…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 4
میدونستم حق با اونه اما من حتی چهره اش رو درست ندیده بودم و اصلاً نمیدونستم کی هست!…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم
رمان من یک بازنده نیستم ژانر : عاشقانه دامن بلند مشکی رنگش را بالا گرفت و وارد مرغدانی شد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 1
دامن بلند مشکی رنگش را بالا گرفت و وارد مرغدانی شد. هنور هم تصویر رودرویش با فردین در…
بیشتر بخوانید »