رمان
-
رمان دیازپام پارت 7
بالاخره مدارک آماده شد. قرار شد از استانبول به تهران بریم. یه دست لباس از دنیز گرفتم. توی…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 8
-بله، الان دارم میخونم برا کنکور. -دیر شروع کردی دختر، به نظر می رسه اهل درس نیستی پس…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 7
این همه این مرد خاکی بود؟ رفتارش به قدری عجیب بود که گریه ی شادان بند آمد. -منتظر…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 6
کلافه چرخید. چشمش به پنجره افتاد. اما ارتفاع زیاد بود برای پریدن. بی توجه به شادان به سمت…
بیشتر بخوانید » -
رمان بوی عشق
رمان بوی عشق نویسنده : سارا کزازی ژانر : عاشقانه هیجانی همراه با صدای خود نویسنده #پارت…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 5
به محض اینکه وارد خانه شدند، فروان او را جلوی خود نگه داشت. -چقدر از حرفت دروغ بود؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 4
نشانش می داد یک من ماست چقدر کره داره. از حالا به بعد مقاومت کند. از حالا به…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 6
و دستم و ول کرد. متعجب قدمی به عقب برداشتم. تا حالا طی مدت سفرمون انقدر عصبی ندیده…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 5
نگاهم به نیم رخش افتاد. صورتی استخونی و مردونه داشت. دماغش کشیده بود و ته ریش داشت. کمی…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 3
دو کوچه پایین تر از خانه ایستگاه اتوبوس بود. با عجله رفت تا به موقع برسد و…
بیشتر بخوانید »