رمان
-
رمان دیازپام پارت 30
سری تکون داد. -آره، پدر و مادرت عاشق هم بودن. این وسط زانیار هم عاشق دلباخته ی مادرت بود اما…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 42
اگه راه بده خورد میکنم گردن موسوی رو … منشی شرکته! نمی فهمه اعتیادم از اون وخیماس که درمونش…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 71
بلوط کمی به مادرش نگاه کرد. انگار درست متوجه منظورش نشد. -چی؟ -میگم ترلان حامله اس. گل لبخند روی…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 29
اشک صورتمو خیس کرد. صداش توی سرم فریاد می زد. “من عموتم … دروغه، دروغه محضه … عمو چیه؟ این…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 70
حق پدرش را از تک تکشان می گرفت. از قبل به دیانا زنگ زده بود که می آید. خیالش…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 40
چند ساعتی گذشته بود و حوالی غروب بود، حالش بهتر از قبل بود و من هم کنارش نشسته بودم…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 41
از جا بلند میشم و میگم : من .. ینی ما … دستش رو بلند میکنه و سیلی محکمی به…
بیشتر بخوانید »