رمان من یک بازنده نیستم
-
رمان من یک بازنده نیستم پارت 56
********* کمی استرس داشت. فردین هم عین او بود. با این حال دل و جراتش بیشتر بود. با هم به…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 55
-خوبه، لزومی نداره کسی بدونه. -بی سروصدا همه ی کارهارو می کنم. -شادان می گفت حمیرا رو دیده. شاهرخ اخم…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 54
-من سراپاگوشم. -قصه اش طولانیه. خانم جان به احترامشان از جایش بلند شد. -تنهاتون می ذارم. هیچ کدام حرفی نزد…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 53
-وای وای خدا دستاشو… به آرامی دست آیدین را بالا آورد و پشت دستش را بوسید. -خیلی نازه لادن.…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 52
امروز حسابی پیاده روی کرده بودند. فورا روی تشک نرمش دراز کشید. -خیلی خسته ام، شونه هام انگار داره…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 51
دستانش را دورش حلقه کرد. -ببخشید. -چیزی نگفتی که! -ولی دلخوری. -نیستم، بیشتر شرمنده ام ازت. فردین برش گرداند. هنوز…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 50
-یکم بخاری رو زیاد کن. بخاری درون اتاق را زیاد کرد. فردین در حالی که دور پایین تنه…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 49
-قابل احترامه، ولی نباید بیشتر از این کشش بده. -کاش گوش می گرفت. -سر عقل میاد، آدمی زاد…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 48
اصلا نمی فهمید چه شد؟ خودش اجازه داد. تجاوز که نبود. با میل و رغبت خودش بود. وگرنه…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 46
فروزان برگشت و نگاهشکرد. با محبت لبخندی روی صورتش پاشاند. -خوبی؟ به زور لبخند زد و گفت: بهتر…
بیشتر بخوانید »