رمان
-
رمان رأسجنون پارت 95
– خانم شرافت مگه حضور نداره؟ پاهایش ناخودآگاه از حرکت ایستاد و گوشهایش برای شنیدن پاسخی تیز شد. –…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 94
– واقعا نظرم همینه! – باشه پس…موفق باشی…امیدوارم بعد از من زندگی خوبی داشته باشی!…به جبران زندگی بدی که…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 93
سرور با خنده مشتی به بازویش کوبید و رو به سمتش لب باز کرد: – خجالت بکش یه پا…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 92
– واقعا این حجم پررویی و از رو نرفتن نوبره والا…اصلا متوجهید چی دارید میگید آقای معید؟ – بله…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 91
لبخندی به رویش پاشید و روبه جلو قدم برداشت. به میز مدنظر رسید و سام با جنتلمنی تمام صندلی…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 90
مردک هنوز نمیدانست چقدر از منتظر ماندن متنفر است؟ فایده نداشت…اصلا همین صدای ثانیه شمار ساعت اتاق کفرش را…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 89
کیامهر تک خندهی عصبی زد و دستهایش را در جیبش فروفرستاد و دخترک غد باز هم روزهای اول دیدارشان…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 88
شهاب نمایشی چشم ریز کرد و صورت بهت زدهی فرزین را از نظر گذراند. – و تو کی باشی…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 87
– خب چیه؟ صد بار بهش گفتم هی عمو عمو به ریش من نبنده! – اینو میتونستی محترمانه بهش…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 86
– یه جوری شدی که گاهی حس میکنم برادر بزرگته تویی و کوچیکتره منم! خبر موفقیتت به گوشم رسیده…
بیشتر بخوانید »