رمان
-
رمان رأسجنون پارت 126
– آره دقیقا تو! با همین کارش اصلا تو دلم نمیره. تک خندهای زد و از روی تخت بلند…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 125
دلش نمیخواست دوباره حالت صورتش مثل قبل شود و دوباره کیامهر را مجبور به نگرانی برای خودش کند. هر…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 124
– ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد. (سلمان_ساوجی) کاملا غیرارادی…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 123
هیلا صدایی صاف کرد و در تلاش بود در برابر استرسش پیروز شود. – باید یک سری مدارک تحویل…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 122
بدون اینکه شخص پشت در جوابی به سؤالش بدهد مجدد در اتاق را کوبید و هیلا پر از استرس…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 121
– دستتو میگیرم میبرمت عقدت میکنم…تمام! بهت زده چشمانش گرد شد و با یکهای که خورد تنش به عقب…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 120
– فهمیدنش آرومت نمیکنه! – برام مهم نیست آروم میشم یا نه…من الان دارم میمیرم بخدا! دارم میمیرم این…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 119
زیر لب غری زد: – حالا خوبه که پادشاه نشده! یه جور تحویلش میگیرن انگار کیه! – چیزی گفتید؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 118
شایان صدایش را صاف کرد و بدون آنکه به کسی اجازهی حرف زدن بدهد، با لحنی جدی شروع به…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 117
هیلا با خنده مردمک در حدقه چرخاند و دست به سینه شد. – ما شرافتا کلا خوشگلیم گل پسر!…
بیشتر بخوانید »