رمان
-
رمان رأسجنون پارت 133
بعد از پیچیدن صدا، عقب رفت و منتظر ماند. استرس نداشت اما هیجان خاصی را حس میکرد و از…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 132
لب بهم فشرد و الان حس بیشتری از خجالت و شرم را متحمل بود. – میدونم شنیدن این حرفا…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 131
در طول راه دائما مجبور بود که برای دیدن ساعت گوشی را خاموش روشن کند و هر چند دقیقه…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 130
ترمه خوشحال کوسن در دستش را پرت کرد و حالا نوبت واکنش او بود که چشمانش از ذوق گرد…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 129
حس کرد دیگر قلبش نمیزند و البته که این میان نفسش به مدت کوتاهی بند آمد و فقط توانست…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 128
– آره خداروشکر یکی پیدا شده که خر شده میخواد ببرش از شرش راحت شیم. حرصی کوسن مبل را…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 127
میعاد با همان لبخند زیادی مرموز جواب داد: – مهم نیست…البته که به زودی میفهمی اما یه خواهش دارم،…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 126
– آره دقیقا تو! با همین کارش اصلا تو دلم نمیره. تک خندهای زد و از روی تخت بلند…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 125
دلش نمیخواست دوباره حالت صورتش مثل قبل شود و دوباره کیامهر را مجبور به نگرانی برای خودش کند. هر…
بیشتر بخوانید » -
رمان رأسجنون پارت 124
– ما را به جز خیالت فکری دگر نباشد در هیچ سر خیالی، زین خوبتر نباشد. (سلمان_ساوجی) کاملا غیرارادی…
بیشتر بخوانید »