رمان موژان من
-
رمان موژان من پارت 8
– منم همینطور عزیزم . – مامان کی میاین خونه پس ؟ خندید و گفت : – دلت برامون تنگ…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 7
– همچین میگه ترس انگار قراره چه اتفاقی بیفته . سرم و دوباره برگردوندم و مشغول شستن شدم صداش هی…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 6
حرصم گرفت اینم آهنگ بود گوش میداد ؟ سریع خاموشش کردم و دوباره غر زدم : – اَه این چه…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 5
– بذار سکته کنم . این چه کاری بود آخه با آبروی من کرد ؟ اولین بار بود بابارو انقدر…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 4
فصل سیزدهم بعد از اتفاقات اون شب با اینکه احسان و واقعا دوستش داشتم ولی ناخودآگاه دیگه دلم نمیخواست ببینمش…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 3
– ممنون میاد خونه ی ما نمیخواد زحمت بکشین . – خواهش میکنم زحمتی نیست . – تا اینجا هم…
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 2
– راستی میخوام بیام لباسام و وسائلمم ببرم . – یه روز که نیستم بیا همه چی رو ببر . …
بیشتر بخوانید » -
رمان موژان من پارت 1
مُوژان من | mehrsa_m فصل اول زانوهام و توی بغلم گرفته بودم و با چشمای پر اشک خیره شده بودم…
بیشتر بخوانید »