رمان حرارت تنت
-
رمان حرارت تنت پارت 22
اخم که میکنه بدتر هول میشم و میگم : اومدن دنبالم ! اونوقت کیا ؟! دوستم ! کی ؟!…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 21
ندارم نهان … بیا بیرون ، آسو رو فرستادم بیاد دنبالت … نیمه شب جلوی برج … خب ؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 20
مامان ماهی با بغض میگه : مسیحه من اینطوریام نیست … ) رو به من ( شماها بچه تون…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 19
ناله میکنم : مسیح ! امشب خونت رو میریزم نهان … خودم خونت رو میریزم .. دستش پایین تر سمت…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 18
به سینه ش می خورم و با همون ترس سر بلند میکنم … اخمو نگام میکنه و حرصی دندوناش رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 17
مسیح انگاری حالش رو میبینه که چقدر داغونه و چیزی نمیگه … سمت کسری می ره : هوی .. پاشو…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 16
چهره ی سودابه وا میره و میخندم که صدای کسری میاد : مرض داری بچه ؟ خب خودش خوشش…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 15
خب اهور … پوزخند صدا داری میزنه و می گه : با اهورا بودی ! نمی دونم چرا نمی خوام…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 14
اهورا محل نمیده که سوار آسانسور میشم و پایین میرم … مسیح جلوی ساختمون ایستاده و با دیدنم ریز بین…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت
رمان حرارت تنت نفس نفس می زنم. توجهش سمت دیوار جلب میشه و یه قدم جلو میاد … ترسیده تر،…
بیشتر بخوانید »