رمان
-
رمان دیازپام پارت 53
-یادم رفته بود که شما عزیز کرده ی آقاجونتون هستین! سر برگردوند و نگاهش و به چشمهام دوخت. قلب بی…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 52
سمت پنجره ی سرتاسری رفت. -آخ آخ، آق داداشمو عاصی کردی! -من؟!! -پ نه پ، ننه قنبر؛ تو دیگه! -من…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 21
***************************************************** قرص فشارم را به زور به خوردم داده بود. بعد هم خودش، با همه ی درماندگی و غمش…با…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 20
ـ ای بابا بانو، زیاد از حد داری وسواس به خرج می دی. دستانم مشت شد و لبم به…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 19
معلوم نیست که چی برام فرستاده که اینقدر مهم بوده که نتونسته تا فردا صبر کنه با خشم پاکت…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 19
ـ چه مهمون کم خرجی. جوابش را ندادم و او، وارد دری که حس می کردم سرویس است شد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 18
ـ نمی خوای برای مادرت چیزی بخری؟ مردد نگاهش کردم و او، روسری دیگری که زمینه ی روشنی داشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 18
” آیناز “ توی بالکن اتاقم نشسته بودم و درحالیکه دستمو زیر چونه ام قرار داده بودم به درختای…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 17
ـ خنده داره؟ ـ خنده داره. سرش چرخید. هیچ وقت، کسی به من این طور نگاه نکرده بود. حس…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 16
آشفتگی، میان صورتم طوری نقش زد که خودم هم متوجهش شدم. او هم فهمید که از جایش برخواست و…
بیشتر بخوانید »