رمان
-
رمان غرقاب پارت 59
ـ کی برگشتی؟ فنجان قهوه را روی میز برگرداندم، نگاه شفاف و روشنش را از نظر گذارندم و پاهایم…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 44
همونطوری که خیره سقف بود رنگش به شدت پریده و بدنش به شکل وحشتناکی میلرزید بازوهاش گرفتم و تکونی…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 58
چشمانش را کوتاه بست. انگار، از همان اول که در این اتاق را زدم…منتظر بود تا بیایم بنشینم کنارش…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 19
#ایران_تهران #علیرام بن سان وارد اتاق علیرام شد. -تو که باز مثل یابو سرتو انداختی پایین اومدی تو؛ طویله نیستا!!…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 57
در باغ ایستاده بودم. هوا، بویی می داد شبیه بوی بهار…عطر اسپند با ذرات هوا ترکیب شده بود و…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 43
نمیدونم چند روز توی رختخواب افتاده بودم و به کل زمان و مکان از دستم در رفته بود یه…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 18
#ایران_تهران #پانیذ هیوا با غضب نگاهش رو بهم دوخت. -دیگه غریبه شدم تنها تنها برای خودت می چرخی؟ ابروئی بالا…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 56
برخلاف تصورم، لبخندی نزد. بیش تر دلتنگانه تر خیره ام ماند…نگاهی که باعث شد قلب من هم پر شود…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 42
_من با آدم کلاشی مثل تو جهنمم نمیرم ازم فاصله گرفت که عصبی دستش رو گرفتم و از پشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 55
اسم دکتر جایگزینم، باعث شد لحظه ای کوتاه لبخندم خشک شود و بعد، دوباره…شبیه تمام این مدتی که لبخند…
بیشتر بخوانید »