رمان
-
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 113
در واقع حس نزدیکی و دوستیه بینمون اینقدر قوی بود که وقتی کنارش بودم حس امنیت و مهم…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 60
#ایران_تهران #علیرام پانیذ اخمی کرد. – زبونمو ناکار کردی. علیرام دست حلقه کرد به دور پانیذ و…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 112
جلوی چشمای بهت زده ام لبخندی گوشه لبش سبز شد و زیرلب زمزمه کرد : _اوکی یه لحظه نمیدونم…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 111
جا خالی داد که با نفس نفس اضافه کردم : _مال منه و هر بلایی که بخوام سرش…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 110
زودی قرص رو بالا انداختم و با اعصابی متشنج درحالیکه سرمو به پشتی صندلی تکیه میدادم چشمام رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 59
#ایران_تهران دکتر از اتاق عمل بیرون اومد. با باز شدن در اتاق عمل علیرام و بقیه به سمت…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 109
خشکم زد و توی دلم لعنتی خطاب به خدمتکار بیان کردم ، ببین چطوری حرف توی دهنش نمیمونه…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 108
بعد گفتن این جمله ، دیگه نفهمیدم چی شد چون دنیا جلوی چشمام تیره و تار شد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 58
#ایران_تهران با ورد علیرام و پانیذ هردو خانواده به استقبالشون اومدند. صدای سوت و کِل تمام فضا را…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 107
به سمتش برگشتم کی اومده بود که متوجه اش نشده بودم ؟! اون تنها کسی بود که حس…
بیشتر بخوانید »