رمان
-
رمان استاد خاص من پارت 27
از شدت خنده عقب عقب رفت و نشست رو تخت: _خب چی باید میگفتم؟ بدون اینکه بخندم چپ…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 44
_بر نمی گرده داداش، بکش بیرون از دلتنگی. راست می گفت. عمر رفته که برنمی گشت. _انتقالی بگیر باز…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرگنواز پارت آخر جلد یک
اما نمیتونم و فقط دست هامو به حالت یک پر سبک توی هوا میرقصونم… نواختنش که تموم شد خم…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 26
سر کوچه دایی اینا نگهداشته بود و خیره تو چشمام داشت حرف میزد: _این آخرین باری بود که…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرگنواز پارت 13
آخ از رویاى نیمه کاره که تلخیش از صدتا کابوس ترسناک بدتره!… از خواب پریدم، بى موقع بیدار…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 43
فردین ابرو بالا انداخت و گفت: بذار من پیشنهادم تموم بشه بعد کری بخون. ماتیار خندید. فردین بلند…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 25
با یه عالمه ذوق و البته شبیه ندیده ها جعبه رو از دست عماد قاپیدم و بی هیچ…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 18
-مشخص نیست؟ سمت میزش رفتم و کمی روی میز خم شدم. -جناب آقای آریا دیوانسالار، توجه دخترها به شما…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 17
ازروی زمین بلند شدم و سمت کمدهای مامان رفتم. -پسر خوبی باشی برات یه شالگردن می بافم. -تو مگه…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 24
با توکل به خدا دوباره موهام و به شیما سپردم و درست همزمان با فر شدن آخرین طره…
بیشتر بخوانید »