رمان
-
رمان من یک بازنده نیستم پارت 62
-اگه بچه مو بهم ندی ازت شکایت می کنم. -شکایت کن. سارا با جدیت گفت: بچه ی منه، تو…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 35
آب دهنم رو قورت دادم و سعی کردم بغض توی صدام رو پس بزنم _من ایرانم بابا !! چند…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 36
لبم رو انقدر دندون گرفتم که بی حس میشه … اشکام راه می گیره … بی صدا اشک میریزم…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 33
چند دقیقه ای که گذشت قصد رفتن کردیم. ساعت از 2نصفه شب گذشته بود و با وجود تموم اصرارای…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 61
حالش خیلی زود خوب شد. بچه هم بنیه ی قوی داشت. بعد از سه روز بستری بودن درون بیمارستان مرخص…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 34
نزدیکم که رسید با غرور دستش رو به نشونه سلام به سمتم گرفت و طلبکارانه گفت: _چطوری دکتــــــر !…
بیشتر بخوانید » -
رمان بامداد خمار
رمان: بامداد_خمار #جلد_اول نویسنده: فتانه حاج سید جوادی ژانر: #عاشقانه #اجتماعی #قدیمی خلاصه: محبوبه، دختر بصیرالملک بافرهنگ و اشرافی و…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 33
” نــــــــــورا “ صدای مادر امیرعلی رو شنیدم که داشت باهاش جروبحث میکرد ولی دلم نمیخواست باهاش رو در…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 35
دستم رو روی دستش که روی دنده س می ذارم و میگم : چهره ی جذاب یه فیتنس کار فوق…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 32
_تو اینطور فکر کن ! از لحن گستاخانه اش عصبی شدم ،طبق معمول همیشه که این مواقع هرچی از…
بیشتر بخوانید »