رمان
-
رمان حرارت تنت پارت 56
کسری پوزخند میزنه … چشماش سرخ شده و میگه : هواخواهشم که هستی … همون الدنگ جلوی شرکت که عرضه…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 55
– قبول کردم .. باید قبول می کردم … یه زنه تنهای مطلقه با سه تا بچه … ناشکری کردم…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 40
-چی؟ -هی هاویر، چته؟ -اووف اسپاکو، اووف … -میگی چیکار کنم؟ این شغل منه. -آره اما اون آرین مار صفت…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 86
انگار بدنش طاقت این همه خستگی را نداشت. پلکش منتظر خواب بود. حتی وقتی الوند هم داخل شد از خواب…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت ۵4
گوش میکنم و به آشپزخونه میرم … سودابه یخ ها رو توی پارچ آب می ندازه و مامان ماهی…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 39
نیم ساعتی می شد توی راه بودیم. جاده خاکی رو رد کرد. جاده به دلیل خاکی و بیراهه بودن تاریک…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 53
جلو میاد … بازوم رو میگیره و به اتاق می بَره : چش نی ، گوشه … عوض میکنی میریم…
بیشتر بخوانید »