رمان
-
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 6
” آیناز “ توی این چند روزی که گذشته بود خبری از ماکان نبود و انگار بیخیال من شده…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 81
صدای مامان ماهی رو میشنوم : خدا منو مرگ بده ، نهان … نهان چی شدی . … ؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 80
آرنجم رو روی زانوی مسیح تکیه میدم … بهش تکیه میکنم … با خنده به تورج میگم : آره…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 5
_اگه اجازه بدید من باهاش حرف بزنم عمه جان !! این کی وارد اتاقم شده که متوجه نشده بودم…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 48
-من تو اون باتلاق گیر کردم هاویر. خشمم باعث شد دست کسی رو بگیرم که یه زمانی بخاطرش هر روز…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 79
ساکت میشم … زبونم نمی چرخه بگم اونی که برات مادری کرده مادرت نیست و … مادره منه ……
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 78
ماهرخ ـ تورج رو چرا زحمت می ندازی ؟ … رانندگی نکنه اینجا … تورج می خنده : برو…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 4
با صدایی که تعجب توش موج میزد گفت: _سلام ببخشید مزاحم شدم ولی من اومدم که با رییس صحبت…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 77
جیگر گوشه م رو تخته بیمارستانه …. نفسم سرش رو زانومه و چشم انتظاره … میشه رفت خونه ؟…
بیشتر بخوانید »