رمان
-
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 109
خشکم زد و توی دلم لعنتی خطاب به خدمتکار بیان کردم ، ببین چطوری حرف توی دهنش نمیمونه…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 108
بعد گفتن این جمله ، دیگه نفهمیدم چی شد چون دنیا جلوی چشمام تیره و تار شد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 58
#ایران_تهران با ورد علیرام و پانیذ هردو خانواده به استقبالشون اومدند. صدای سوت و کِل تمام فضا را…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 107
به سمتش برگشتم کی اومده بود که متوجه اش نشده بودم ؟! اون تنها کسی بود که حس…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 106
امیرعلی که از صدای داد بابا خشکش زده بود به خودش اومد و بعد اینکه با…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 57
#ایران_تهران #میلاد با اومدن جواب آزمایشات همه با خیال آسوده به دنبال تدارکات مراسم بودند. حالا همه میدانستند…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 105
اگه میدونست من چه سختی ها و بدبختی هایی کشیدم اینطوری مخالف نبود ، با یادآوری اتفاقایی که برام…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 56
#ایران_تهران #علیرام همیشه در خیالاتش اتاق پانیذ را با رنگهای شاد تصور می کرد. اتاق مثل تصوراتش بود. لبخند…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 104
_آیناز چی شدی دختر ؟؟! با حال بد آب دهنم رو قورت دادم و لرزون گفتم : _واااای…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 103
چطور تموم مدت این به ذهنم نرسیده بود ؟! شاید اونجا بردش آره !! از شرکت بیرون زده و…
بیشتر بخوانید »