رمان
-
رمان شوگار پارت 5
همه جاهد را نگاه میکنند و او با چشمهایش برایم خط و نشان میکشد …. _لالمونی گرفتی…؟اون زبون صد…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 4
گردنش را کَج میکند و نگاهش را به سرتا پای مرد میدهد… صلابت و هیبتش همیشه چشمگیر است… با…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 3
نا امید و سرگشته ، کمی منتظر میمانم… اطراف را نگاه میکنم و اینجا حتی پرنده هم پر نمیزند… همه…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 2
چشم قُرّه ای به جاهد میروم تا دهانش را ببندد… و او هم به نفعش هست که چیزی نگوید.از کنار…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 1
مقدمه: از هر کسی که بپرسید مفهوم “زن” را برایتان شرح دهد ، شاید بگوید ” زن…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 117
بعد از این حرف صدای پاهایی که دور و دورتر میشدن نشون از رفتنش میداد کلافه شامپو مخصوص…
بیشتر بخوانید » -
اطلاعیه!!!
دوستان حتما این پستو بخونین دوستایی که دنبال رمان های وبسایت رمان تک (romantak) بودن بدونن که سایت باز شده…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 116
_نمیدونم دقیق ولی شاید حدود دوماهی باشه _اوکی بلند شد و گفت : _گلم برو روی تخت پشت پرده دراز…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 115
بالاخره وسط یه عالمه وسیله بازی ایستادم که جورج رو به روم ایستاد و با چشمایی که برق میزدن خیره…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 114
سری تکون دادم _چشم !! ضربه آرومی روی نوک بینی ام زد _چشمت بی بلا عروسکم !! دهن…
بیشتر بخوانید »