رمان
-
رمان بالی برای سقوط پارت ۴۰
ساکت شدن مادر آتنا باعث شد تکانی به دست و پاهایم دهم و از پلهها پایین بیایم. سلامی کردم و…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی سقوط ۳۹
– آقا فراز احیاناً نمیخوای بیای وسط مجلسو گرم کنی؟ نگاه از من میکَند و به رضایی میدوزد که دست…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت ۱۱۳
شیرین: محکم مچ دستش را گرفته ام ، و دخترک کوچک با شوق بالا و پایین میپرد… مانند ندیده ها…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۳۸
– تنهایی اومدین یا با کسی؟ از این همه راحت بودنش حسی تعجبی توأم با خنده به سراغم آمد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۳۷
تمام این حرفهایش با آن لحن عجیب و غریب به من اجازهی فکر کردن میداد؟! – روش فکر میکنم. تمام…
بیشتر بخوانید » -
رمان طلا پارت 133
+چیزی لازم دارین براتون بگیرم؟ دهانم را بهم دوخته بودند . -نه + ببرمتون رستوران ناهار بخورید؟ – نه…
بیشتر بخوانید » -
رمان شوگار پارت 112
_پس چی…؟اسیر گرفتی…؟حتما تا وقتی شوهرش بدی میخوای تو خونه نگهش داری…! ابروهای داریوش در هم گره میخورند و…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۳۶
نفس عمیقی جهت آرامتر شدنم کشیدم. خشمی که در دلم قل قل زنان هر لحظه خودنمایی میکرد پدرِ این افکار…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 142
باورم نمیشد آیناز بی حال با رنگ و رویی پریده نقش زمین شده و موهاش آشفته اطرافش پخش…
بیشتر بخوانید » -
رمان بالی برای سقوط پارت ۳۵
همانی که نام بردنش ممنوع بود! همانی که اسمش به راحتی میتوانست تا چند روزی مرا مهمان رخت و خواب…
بیشتر بخوانید »