رمان
-
رمان استاد خاص من پارت 4
رفتم بیرون و گفتم: _۲۴آخه سنی نیست پدر من اوله جوونیمه چرا انقد عجله دارین شما؟ بابا یه اخم…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من
رمان استاد خاص من نویسنده: محیا داودی ژانر : عاشقانه / طنز پراید قشنگم و توی پارکینگ…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 3
با تموم نفرتی که همین امروز نسبت بهش تو دلم ایجاد شده بود تصمیم گرفتم یه قهوه باهاش بخورم……
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 2
پونه رو مهمون یه بستنی کردم. البته انقدر خندیدیم که همش آب شد و ریخت رو لباسامون! اما…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 1
پراید قشنگم و توی پارکینگ دانشگاه پارک کردم و خواستم از ماشین پیاده شم. بازم دیرم شده بود!…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 21
هیچ وقت نباید او را دست کم می گرفت. لباسش را تعویض کرد و از اتاق پرو بیرون آمد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 31
سردته ؟ چیزی نمیگم و کت خودش رو از صندلی عقب میاره و روم می ندازه. جلوی داروخونه نگه…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 13
چیزی خواستم به فرانک بگم که پیرمرد گفت: -تا تموم شدن شام کسی سر میز صحبت نمی کنه! آراد،…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 12
-تو چقدر بی کس بودی و من نمیدونستم. مامان خوشگلم جای خالیتو با کی پر کنم؟ دیگه کی بغلم…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 20
-لازم نکرده. با من بیا. شادان پرخاشگر گفت:نمی خوام جایی باهات بیام، دست از سرم بردار. ناموس…ههه….ناموسش بود……
بیشتر بخوانید »