رمان
-
رمان من یک بازنده نیستم پارت 38
-چیزی نگرانت کرده؟ -برگشته ایران! کاملا واضح بود در مورد چه کسی حرف می زند. چشمانش درشت شد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 37
گوشی را از جیبش در آورد. شماره اش را گرفت. از فربد گرفته بود. دست خوش بود که…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 19
خودم و زدم کوچه علی چپ و یه لبخند فوقِ ضایع زدم و خواستم بتمرکم رو زمین که…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرگنواز پارت 7
_ تو این قفس به این بزرگی تنهاست؟ سرش را به نشانه مثبت تکان میدهد _ عقاب ها همیشه…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرگنواز پارت 6
بار اول نیست که در یک پرواز فرست کلاس بهترین کابین اختصاصى هواپیما را براى سفر تجربه میکنم،…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 36
کم کم می توانست از زندگیش لذت ببرد. وجود فردین هیجان به زندگیش می داد. خوبیش این بود…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 18
نگاهی به نقاشی تکمیل شده ی روی پام انداختم که عماد با خستگی خمیازه ای کشید: _خوابم میاد!…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 17
با حرص نفسم رو بیرون فرستادم: _آره،تو خوبی که صدای آروم و پر حرصش و تو چند قدمیم شنیدم:…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 35
شادان با لکنت گفت: چی می خوای؟ -معجزه ی زندگیم باش! شادان مستاصل گفت: نمیتونم. -نشد هم مگه…
بیشتر بخوانید » -
رمان مرگنواز پارت 5
سایه اى بر سر زندگى ام کم شده است… سه شب است… و طلسم ها اکثرا شب سوم میشکنند……
بیشتر بخوانید »