رمان
-
رمان من یک بازنده نیستم پارت 75
* اجازه را از پدرش گرفته بود. مادرش کلی غرغر کرد. کار همیشگیش بود. اگر غرغر نمی کرد که…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 45
قاطیه ی رد بوسه ی چند دقیقه ی پیش مسیح شده و دلم ضعف میره از عشقی که مسیح…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 43
چند روزی از رفتن مهمونا میگذشت و بالاخره ماهم امروز بعد از روزها دوری از تهران برگشتیم. منتها با…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 44
کسری بین جمله م میپره و میگه : تازه مسیح بود سر این بدبخت کاله گذاشت … ده بارش فقط…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 74
مطمئنا او را نمی دید. پوفی کشید. تاکسی جلوی باشگاه نگه داشت. پیاده شد و کرایه را داد. نگهبانی…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 32
لنگ لنگان زیر نگاه سنگین ویهان وارد حموم شدم. بخار کمی فضای بسته ی حموم رو برداشته بود. چندین شمع…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 42
با همون خنده هاش اومد کنارم و اونطرف بچه ها دراز کشید: _یلدا،با وجود همچین بابای توپ و خفنی…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 73
شهرزاد هم با لبخند و هیجان برایش دست تکان داد. بعد از تمرین حتما برود و ببیندش. دختر خوبی…
بیشتر بخوانید »