رمان
-
رمان غرقاب پارت 19
ـ چه مهمون کم خرجی. جوابش را ندادم و او، وارد دری که حس می کردم سرویس است شد.…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 18
ـ نمی خوای برای مادرت چیزی بخری؟ مردد نگاهش کردم و او، روسری دیگری که زمینه ی روشنی داشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 18
” آیناز “ توی بالکن اتاقم نشسته بودم و درحالیکه دستمو زیر چونه ام قرار داده بودم به درختای…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 17
ـ خنده داره؟ ـ خنده داره. سرش چرخید. هیچ وقت، کسی به من این طور نگاه نکرده بود. حس…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 16
آشفتگی، میان صورتم طوری نقش زد که خودم هم متوجهش شدم. او هم فهمید که از جایش برخواست و…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 17
با عجله کشوهای میز رو دنبال پرونده آیناز گشتم ولی هرچی میگشتم بدتر گیج میشدم چون هیچ اثری ازش…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 15
ـخداروشکر. ـ حال ترانه هات داغونه سرکار خانم. ـدوسشون نداری؟ عمیق نگاهم کرد. کاغذهارا روی میزش قرار داد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 14
شوکه شده دستم را عقب کشیدم، بند کفشم را گرفت و بعد خودش کمی خم شد. آن قدر متحیر…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 16
_حالا که نمیخوای حرف بزنی پس برو بیرون !! _آخه…. دستامو به سینه تکیه دادم و درحالیکه سرم رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 13
پرواز که نشست، می دانستم کسی به استقبالم نمی آید. به هیچ کس تاریخ برگشتم را نگفته بودم جز…
بیشتر بخوانید »