رمان
-
رمان ویدیا جلد دوم پارت 22
#ایران_تهران #پانیذ نگاهمو به صفحه لپ تاپ دوختم. به نظرم که تیزر جذابی شده بود؛ بخصوص اون گندم زار. دلم…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 63
صبح را با انرژی آغاز کرده بودم. کله پاچه ای که عموهمایون خریداری کرده بود، همه را دور هم…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 46
امیرعلی که معلوم بود تازه رسیده و معلوم نبود چقدر از دعواهای ما رو دیده از توی تاریک روشن…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 62
حرفش را ادامه نداد. من هم چشمانم را بستم. هم من خوب می دانستم او چه می خواهد بگوید،…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 21
#ایران_تهران #شاهو نگاه آخر و تو آینه به چهره اش انداخت. قد بلند و اندامی لاغر و کشیده. کت مشکی…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 61
غوغا بود، احوالش هم غوغا! چشمانم هنوز خیره بود به مقابلم. به سیاهی ای که هیچ در آن دیده…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 45
_نکنه اون دوست پسرت اذیتت کرده آره ؟! منظورش چی بود ؟! کدوم دوست پسر ؟؟ گیج زیرلب زمزمه…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 60
از مفهوم بی شرمانه ی حرفش، سرخ شدم و او به روی خودش نیاورد و شاکی تر به تخمه…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 20
#ایران_تهران #ویدیا پوزخندش عمیق تر شد. -اما اعتبار و برندش باعث شد تا دوباره سرپا بشه، منکر این که نمیشی؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 59
ـ کی برگشتی؟ فنجان قهوه را روی میز برگرداندم، نگاه شفاف و روشنش را از نظر گذارندم و پاهایم…
بیشتر بخوانید »