رمان
-
رمان حرارت تنت پارت 6
بی میل با غذا بازی میکنم که ماهی از در دوستی وارد میشه و به مسیح میگه : امشب میای…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 5
انگار رحم نداره که میگه : منو با اون بی ناموسای پِلاس توی خیابون اشتب گرفتی ! من ناموس دارم…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 4
مسیح شکل تیری که از کمون در میاره از جا می پره و سمتم میاد . اهورا و کسری می…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 3
پوفی میکشم و روی کاناپه دراز میکشم … صداش رو می شنوم : الحق که حق داشتی ، اهورا وجدنا…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 2
لب پایینم رو گاز میگیرم و بی هوا نگاهم به اهوارا می افته و اونم داره نگام میکنه … لبخند…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 1
نفس نفس می زنم. توجهش سمت دیوار جلب میشه و یه قدم جلو میاد … ترسیده تر، هر دو دستم…
بیشتر بخوانید » -
پارت 13 جلد دوم دیانه
اخطاری اسم مونا رو صدا کردم. برگشت سمتم. -نه خدائی، مگه دروغ میگم؟ قربون خدا بشم آخه مگه میشه؟…
بیشتر بخوانید » -
رمان عابر بی سایه
نام رمان : عابر بی سایه نویسنده : زینب ایلخانی خیابان هاى این شهر مرا بى تو نمیخواهند… خاطره هایم…
بیشتر بخوانید » -
پارت آخر رمان عابر بی سایه
به درخواست نویسنده همه پارت های رمان عابر بی سایه برداشته شد
بیشتر بخوانید »