رمان
-
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 16
با دیدن اخمام یک قدم عقب رفت و با ترس زیر لب ببخشیدی زمزمه کرد با قدم های بلند…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 58
سوال پرسیدن هم فایده نداشت. هیچ کس نم پس نمی داد. مطمئن بود بخاطر بارداریش است. می ترسیدند اتفاقی…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 15
انگار داشتم خودمو تنبیه میکردم که چرا دلبسته کسی شده ام که اصلا چیزی به عنوان احساس توی وجودش نیست…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 14
نگاهش رو توی صورتم چرخوند و درحالی که توی گلو میخندید گفت: _حالتو کردی حالام میخوای فرار کنی؟؟ با…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 13
بدنم از حرص و خشم به قدری میلرزید که کنترلی روی اعصابم نداشتم ، کنار گوشش عصبی از پشت دندون…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 20
از مطب دکتر بیرون اومدم. با شنیدن صحبت های دکتر کمی آروم گرفتم. اینکه اگر روحیه اش. برگرده میتونه خوب…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 57
بیشتر از 20 سال فروزان را از او گرفت. تمام این بیست سال آواره بود. این شهر به آن…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 12
بعد از اینکه صبحونه که چه عرض کنم ناهارمون خوردیم نمایشی دستی روی شکمم کشیدم _وااای ترکیدم جولیا لقمه…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 11
” امیــــرعلــــــے “ درحالی که دستمو زیر سرم گذاشته بودم خیره صورت غرق خوابش شدم. چقدر توی خواب قیافه…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 56
********* کمی استرس داشت. فردین هم عین او بود. با این حال دل و جراتش بیشتر بود. با هم به…
بیشتر بخوانید »