رمان
-
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 28
با اینکه خیلی به کار احتیاج داشتم ولی دوست نداشتم کمک جان رو قبول کنم چون اونم مسلما یکی…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 32
دلم میخواست با همین دستام خفش کنم، هرچی نباشه اون باعث و بانی این بلای خانمان سوز بود! جلوی…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 60
-نمیاد اینجا که! -چرا، زیاد. شادان چپ چپ نگاهش کرد. -حوصله شوخی ندارما. فردین خندید و گفت: شوخی چیه…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 27
میدونستم دعوای بزرگی در انتظارمه و سوفی و جولیا تا از زیر زبونم همه چی رو بیرون نکشند پاشون…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 26
جان که باورش نمیشد همچین حرفی بهش بزنم با تعجب نگاهی بهم انداخت و گفت : _باورم نمیشه !…
بیشتر بخوانید » -
رمان عروس استاد پارت ۳۵
متعجب برگشتم و با دیدن ستاره گفتم _تو اینجا چی کار می کنی؟ دستم و گرفت و ملتمس گفت _هانا……
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 25
خواستم حرکتی بکنم و به شدت کنارش بدم ولی با شنیدن صدای آنا از پشت در اتاق از تقلا…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 59
حمید پایش را پایین گذاشت. -چقدر غر می زنی. -رعایت کن غر نزنم. حمید نگاهی به املت انداخت. -غذای…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 24
نه نمیشه تا من حال اینو نگیرم دلم آروم نمیشه نیم نگاهی به امیری که عجیب خیره حرکاتم بود…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 21
طره ای از موهام که روی صورتم اومده بود رو کنار زدم. نگاهش به حلقه ی توی دستم افتاد. هول…
بیشتر بخوانید »