رمان
-
رمان حرارت تنت پارت 43
کمال صدا بلند میکنه : بچه فرض کردی منو ؟ …. کی حامله بوده پس ؟ … همین بود…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 31
کامل روی سرم خم شد. با دو انگشت آروم روی گونه ام زد. -میدونی، دلم برای این صورت زیبا میسوزه…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 72
-به حد کافی تونستی با اسب پیاده روی کنی، از حالا باید دویدن رو یاد بگیریو کمی ترس به…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 41
دلم میخواست بخوابم اما مگه این دو نفر یه لحظه راحتم میذاشتن؟ ارغوان حرف میزد آوا هرهر میخندید، آوا…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 30
سری تکون داد. -آره، پدر و مادرت عاشق هم بودن. این وسط زانیار هم عاشق دلباخته ی مادرت بود اما…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 42
اگه راه بده خورد میکنم گردن موسوی رو … منشی شرکته! نمی فهمه اعتیادم از اون وخیماس که درمونش…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 71
بلوط کمی به مادرش نگاه کرد. انگار درست متوجه منظورش نشد. -چی؟ -میگم ترلان حامله اس. گل لبخند روی…
بیشتر بخوانید »