رمان حرارت تنت
-
رمان حرارت تنت پارت 52
ماهنوش پوزخند میزنه و میگه : مادر ؟! ماهرخ نگاه تندی بهش میندازه و میگه : فکر میکنم دخترت…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 51
تورج چرا نمیاد و مستقیم با مسیح حرف نمی زنه ؟… چرا از مسیح نفرت داره ؟ … از…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 50
ساغر از آشپزخونه صدا میزنه : سحر میای کمک ؟ … سحر به آشپزخونه میره و مسیح بیخ گوشم میگه:…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 49
کسری دستی بین موهاش می کشه و میگه : خب این کجاش تابلوعه ؟ اهورا: تابلو اونجاشه که شماره…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 48
حق داره … با پیراهن مردونه ی گشادی که مسیح از ال به الی لباساش داده و توی تنم زار…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 47
آسو: وا … نهان … تورج : چی میگی نهان ؟ ـ اون گفته بود به مازیار … مازیار…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 46
-الو …. صدای یه زنه که با گریه میگه : مسیح … اخمای مسیح درهم میشه و منم وا…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 45
قاطیه ی رد بوسه ی چند دقیقه ی پیش مسیح شده و دلم ضعف میره از عشقی که مسیح…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 44
کسری بین جمله م میپره و میگه : تازه مسیح بود سر این بدبخت کاله گذاشت … ده بارش فقط…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 43
کمال صدا بلند میکنه : بچه فرض کردی منو ؟ …. کی حامله بوده پس ؟ … همین بود…
بیشتر بخوانید »