خشکم زد و توی دلم لعنتی خطاب به خدمتکار بیان کردم ، ببین چطوری حرف توی دهنش نمیمونه و زودی همه چی رو برای همه تعریف میکنه تاب رو با یه حرکت توی تنم پایین کشیدم و کلافه خطاب بهش لب زدم : _چی میخوای ؟؟! با نگرانی …
Read More »Monthly Archives: دسامبر 2021
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت ۱۰۸
بعد گفتن این جمله ، دیگه نفهمیدم چی شد چون دنیا جلوی چشمام تیره و تار شد و بیهوش افتادم با شنیدن صداهای ضعیفی که به گوشم میرسید گیج و منگ صورتم درهم شد و سعی کردم پلکای بهم چسبیده ام رو باز کنم ولی هرکاری میکردم انگار …
Read More »رمان ویدیا جلد دوم پارت ۵۸
#ایران_تهران با ورد علیرام و پانیذ هردو خانواده به استقبالشون اومدند. صدای سوت و کِل تمام فضا را برداشته بود. علیرام شنل پانیذ را باز کرد. دست برد و دست پانیذ را میان انگشتانش فشرد. هردو به سمت مهمان ها حرکت کردند. میلاد با دیدن پانیذ و …
Read More »رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت ۱۰۷
به سمتش برگشتم کی اومده بود که متوجه اش نشده بودم ؟! اون تنها کسی بود که حس میکردم خیلی دلم براش تنگ شده با ذوق دستامو براش باز کردم _جون و دل عمه بیا ببینم گُل پسر !! خودش رو با عجله توی آغوشم انداخت که بلندش …
Read More »