#ایران_تهران #پانیذ بعد از مسافتی مانی ماشین را کنار در بزرگ قهوه ی رنگ مزرعه نگه داشت . هم زمان ماشین علیرام کنار ماشین مانی قرار گرفت. پانیذ با دیدن ماشین علیرام حس شیرینی در قلبش سرازیر شد علیرام از ماشین پیاده شد سویشرت و گرم کن اسپورتی به تن …
Read More »Monthly Archives: سپتامبر 2021
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت ۹۸
_نیما کجا زندونیت کرده ؟؟ جفت ابروهام با تعجب بالا پرید و به سختی لب زدم : _تو از ک…جا مید…ونی ؟؟ جدی نگاهم کرد و با حرفی که زد ناباور خیره دهنش شدم _پس فکر کردی کی آوردتت بیمارستان؟؟ بهت زده گفتم : _ن…گو که ت…و آوردیم …
Read More »رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت ۹۷
_باز چه گَندی زدی نیما !! گَند ؟! داشت از چی حرف میزد ؟! اخمامو توی هم کشیدم و جدی پرسیدم : _داری از چی حرف میزنی ؟؟ صدای نفس نفس زدن های عصبیش توی گوشم پیچید و حرصی گفت : _باورم نمیشه تا این حد دیونه شده باشی …
Read More »رمان ویدیا جلد دوم پارت ۵۱
#ایران_تهران #علیرام قلب پانیذ از اینهمه نزدیکی محکم در سینه اش می کوبید. با حرفی که علیرام زد نگاه در نگاه پر حرف علیرام دوخت. کاش می توانست دهن باز کند و بگوید “من هم از اینکه بخوام از دستت بدم می ترسم”؛ اما سکوت کرد. علیرام …
Read More »رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت ۹۶
یکی از پرستارا با عجله به سمتم اومد _چی شده ؟! اشاره ای به آیناز بیهوش تو بغلم کردم و از ته دل فریاد زدم : _توی جاده پیداش کردم کمکش کنید حالش خیلی بده !! اشاره ای به پرستارای دیگه کرد و بلند گفت : _ تخت …
Read More »