مادرش بود دیگر… همیشه بداخلاق بود. ولی به شدت مهربان. آدم دلش می خواست سیر ببوسدش. با همین بدخلقی ها هم روزی هزار بار شکر می کرد که سایه ی مادرش بالای سرش است. به سمتش رفت. گونه ی مادرش را محکم بوسید. -من در خدمتم عشقم. یاسمن به …
Read More »Monthly Archives: جولای 2019
رمان دیازپام پارت ۳۵
هرچی به غروب آفتاب نزدیک می شدیم شدت سرمای هوا بیشتر می شد. روی سکوی نزدیک تئاتر خیابونی نشستیم. اون طرف خیابون مردی در حال پختن ذرت روی آتیش بود. بوی وسوسه کننده ی ذرت تا این سر خیابون می اومد. نگاهمو به نمایش دوختم تا حواسم رو از ذرت …
Read More »رمان استاد خاص من پارت آخر
دوستان جلد دوم این رمان به اسم دلبر استاد میتونید از ادرس زیر بخونید http://romanone.com
Read More »رمان دانشجوی شیطون بلا پارت ۵۲
به در خواست نویسنده بقیه پارت ها از سایت برداشته شد
Read More »رمان استاد خاص من پارت ۴۹
رمان حرارت تنت پارت ۴۸
حق داره … با پیراهن مردونه ی گشادی که مسیح از ال به الی لباساش داده و توی تنم زار میزنه با شلوار راحتی گشاد سفید، رنگ خودم، تو این تاریکی کم از روح ندارم … بی توجه به گفته ش جلو میرم : چی شد ؟ یاشار خوبه ؟ …
Read More »