رمانرمان بوی عشقرمان های آنلاین
رمان بوی عشق
رمان بوی عشق
نویسنده : سارا کزازی
ژانر : عاشقانه هیجانی
همراه با صدای خود نویسنده
#پارت اول
-مشترک مورد نظر خاموش میباشد؛لطفا…
اه؛یعنی کجا میتونه رفته باشه؟!:
+رزا بیا ناهار.
-مامان میل ندارم.
+یعنی چی میل نداری؟دیروز نه ناهار خوردی نه شام . امروزم صبحانه نخوردی.معدتم خراب بود هرچی نخورده بودی رو پس زد.یه ماه دیگه مثلا کنکور داری.
-بخوام میخورم.
+صلاح مملکت خویش خسروان دانند.
زدم زیر گریه.دو روز بود کارم این شده بود:
دلشوره،دعوا با مامان برای صبحونه،دلشوره،گریه،دعوا با مامان برای ناهار،دلشوره،گریه،دعوا با مامان برای شام،دلشوره،گریه،خواب با چشمای اشکی.
راد دو روز بود گوشیشو جواب نمیدادو وقتی دید من هی بعد از اون ماجرا زنگ میزنم،خاموشش کرد.گوشیمو برداشتم رفتم توی صفحه اش.عکسامونو که باهم دیدم گریم شدتش بیشتر شد.گوشیو خاموش کردم گذاشتم روی میز کامپیوترم.
سه سالی میشه منو راد باهمیم.من دیوونه ی رادم.خانواده ی خوبی داره و پسر درجه یکی هم هست.
یکشنبه یعنی سه روز پیش باهم دعوامون شد؛وقتی از کنارم برای اولین بار بلند شد رفت فهمیدم خیلی ناراحته.
شب قبل از اینکه بخوابم؛زنگ زدم و برداشت؛از مکالمه،من توی شوک بودم:
+بله(بی حوصله)
-هنوز از دستم ناراحتی؟
+رزا تو از من چی انتظار داری که اون حرفو بهم میزنی؟!تو سه ساله با منی؛یعنی اونقدری به من اعتماد نداری که میگی من با چند نفر غیر توام؟
-خوب ببخش دیگه؛من اشتباه کردم.
+اشتباه و من کردم که وقتی تورو با اون پسره دیدم باهات تموم نکردم.
-راد!اون پسر خالم بود.
+هر خری هست.ولی هنوزم دیر نشده؛دیگه دنبالم نیا توهم یکی هستی مثله دخترای دیگه.
-راد…
بوق ممتدی بود که بعد از قطع کردن راد به گوشم میرسید.بعد از اون تلفن بارها وبارها بهش پیام دادم،زنگ زدم ولی نه جواب پیامم و میداد نه تلفن،دیروز هم گوشی رو برداشتم و زنگ زدم ولی خاموش بود.
تو فکر مکالمه ی خودمو راد بودم که خوابم برد.شب نا امیدتر از همیشه بلند شدم و رفتم پایین که دیدم دوست پدرم با همسرش و پسرش اومدن.سلامی کردم و رفتم اشپز خونه تا یه لیوان آب بخورم.
وقتی برگشتم که برم سمته اتاق با پسر دوست بابام چشم تو چشم شدم.یه چشمک زد که با چشم غره ی وحشتناک من رو به رو شد.
رفتم بالا.گوشیمو برداشتم وروشن کردم؛از چیزی که دیدم شاخ در اوردم.
برای خوندن این رمان زیبا به کانال تلگرامی ما بپیوندید
کانال تلگرامی سایت رمان من ایجاد شد
لینک و کپی کنید و در تلگرام پیست کنید
خواهشارمانشو بزارید تلگرامم ک بالانمی اد
چرا ادامش رو نمیزارید
ما میخایم ادامش رو بخونیم.
نویسنده بد قولی کردن ادامشو ننوشتن
یعنی داخل کانالتون هم نیست
سلام موضوع داستان جالبه ولی نویسنده انقدر دیر به دیر پارت میذاره که خواننده رمان شاکله ی داستان از دستش درمیاد لطفا هم پارت بیستر بذارید هم اینکه روزانه بذارید نه هفته ای یک یا دو پارت ممنون
ادمین جان بابت رمان هایی که میزاری دستت دردنکنه اگه امکانش هست این رمانوهم اینجا بزار
ادمین جان امکانش نیست اینجا پارت هاش گذاشته بشه؟ من تو شبکه های مجازی نیستم و دوست دارم ادامه ی این رمان و بخونم لطفا بزرگی کنید و بزارید تو سایت
به زودی میزارم
اوه ممنونم
تو سایت رمان رو نمیزارین
نه تو کانال هست فعلا
به نظرم موضوعش جالبه و میتونه رمان قشنگی باشه