رمان
-
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 43
نمیدونم چند روز توی رختخواب افتاده بودم و به کل زمان و مکان از دستم در رفته بود یه…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 18
#ایران_تهران #پانیذ هیوا با غضب نگاهش رو بهم دوخت. -دیگه غریبه شدم تنها تنها برای خودت می چرخی؟ ابروئی بالا…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 56
برخلاف تصورم، لبخندی نزد. بیش تر دلتنگانه تر خیره ام ماند…نگاهی که باعث شد قلب من هم پر شود…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 42
_من با آدم کلاشی مثل تو جهنمم نمیرم ازم فاصله گرفت که عصبی دستش رو گرفتم و از پشت…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 55
اسم دکتر جایگزینم، باعث شد لحظه ای کوتاه لبخندم خشک شود و بعد، دوباره…شبیه تمام این مدتی که لبخند…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 17
#ایران_تهران #ویدیا نگاهش و از پنجره به بارش باران پائیزی دوخت. از لحظه ای که شنیده بود شاهو قراره برگرده،…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 54
آدم، خودش بود و خودش و یک مشت اعمال و یک دلشکستگی از زندگی. از زنده ماندن…باید فکری برایش…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 41
باورم نمیشد این دختری که الان توی فیلم داشت لبهای نیما رو از جاش میکند من بودم ، ناباور…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 53
ـ من پای کاری که کردم می ایستم…میعاد هرچیزی که بگه، من حاضرم بهش تن بدم…اما…تو پای دلی…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 16
#ایران_تهران با ورود به اتاق روی زمین نشست. -چرا نباید اون روزها رو به یاد بیارم خدایا … مرگ مادرم…
بیشتر بخوانید »