رمان
-
رمان من یک بازنده نیستم پارت 64
شاهرخ سینا را درک می کرد. -من میرم. -یه چای بخور. -ممنونم، دفعه ی دیگه. حمیرا بدرقه اش کرد. وقتی…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 25
مجبور شدم دنیل رو بیارم ایران. حرفهاش برام سنگین بود. باورم نمی شد انقدر سنگدل باشه. داشتم خفه می شدم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 39
با حسرت آهی کشیدم و نگاهم رو به بیرون دوختم که با اومدن گارسون که با عجله میز رو…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 36
این کارش واقعا دیوونم میکرد که نفس های بلند و پی در پی ای کشیدم و گلدون آلبالو تزئینی…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 38
مسیح با پرخاش سوئیچ رو سمتش می گیره : بپر موتور ماشین رو داغ کن که اگه یه مو از…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 38
بدنم مثل بید میلرزید و کنترلش دست خودم نبود ، برگه از بین دستای بی جونم روی زمین افتاد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 24
خونسرد نگاهش و به چشمهام دوخت. ذهنم درگیر دست حلقه شده ی الی به دور انگشتهای ویهان بود. اومدن سمتمون.…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 35
از سونوگرافی که بیرون اومدیم،ذوق همراه با غمی تموم دلم و پر کرده بود، گلوم پر از بغض بود…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 37
می خنده و با یه حرکت بلند میشه … تموم تنم تیر میکشه از درد دلم ! … منو بغلش…
بیشتر بخوانید »