رمان
-
رمان من یک بازنده نیستم پارت 69
رامتین با خنده به سمت الوند آمد. الوند اسب را به سمت نرده ها کشید. -چطوری پسر؟ -این دختره…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 28
نگاهمو از رو شونه اش رد کردم و به پشت سرش دوختم اما دست بردار نبود. دستش روی چونه…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 40
لبخند بی جونی میزنم : خوبم … پاشو عزیزم … پاشو آماده شو باید بریم آمپولت رو بزنی … لبم…
بیشتر بخوانید » -
رمان استاد خاص من پارت 39
و با داد شدید بعدیم عماد دیگه جوابی نداد و دو طرفم و گرفت و همراه یکی از دانشجوها…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 68
الوند با ماشینش که درون پارکینگ باشگاه بود از آنجا بیرون زد. کمی از شهر فاصله داشت. پا روی…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 39
به حالت زاری می گه : نهان توضیح میدم عزیزم … آروم باش …تو .. تو فقط از خونه ی…
بیشتر بخوانید » -
رمان من یک بازنده نیستم پارت 67
فردین با مهربانی نگاهش کرد. دخترک زیبا! همسر نازش… -می دونی که مهم نیست. اشکش دم مشکش بود انگار.…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 27
اخمی کردم. -مگه من لباس خواستم؟ -تو، نه اما خودم حس کردم. با اینکه تو دلم خوشحال شدم از اینکه…
بیشتر بخوانید »