رمان
-
رمان حرارت تنت پارت 65
کسری رو به من میگه : تو میای ؟ … ـ نه ، با یاشار همینجا میمونم ، شاید…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 64
داشته باشم … من هر دو رو می خوام … زیاده خواه نیستم .. اما هر دوی اونا تنها…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 63
دستش رو تند میکشه که من رو به جلو سکندری می خورم … میگه : تورج آدرس داده که…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 62
سودابه و مامان ماهی بیرون میرن … خب منم دوست داشتم تو افتتاحیه ی کافی شاپ دوست سودابه باشم…
بیشتر بخوانید » -
رمان دیازپام پارت 44
یک هفته از شب مهمونی میگذره. یک هفته ای که برام مثل یکسال گذشت. فکر کردن به گذشته، به پدری…
بیشتر بخوانید » -
رمان حرارت تنت پارت 61
لبخند کج و کوله ای میزنم … عمال نمی دونم چی کار کنم … سودابه و کسری با اخم نگاه…
بیشتر بخوانید »