رمان
-
رمان غرقاب پارت 50
سوالش، انگار سوال همه بود. صدای باز شدن در من را از سنگینی صورتک هایشان نجات داد و با…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 14
#ایران_تهران #اسپاکو بعد از شام همه بلند شدند. ویهان: ما بریم که دیروقته. اسپاکو باید داروهاش رو بخوره. هاویر به…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 38
_پاشو بریم خونه ات !! کُتم رو جلوی صورتم تکونی داد که دستش رو پس زدم _من جایی نمیام…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 49
******************************************************************************* رفته بود. چندساعتی می شد…وقتی خوب قلب هایمان روی دستانمان جان داد رفت. خودم گفتم برو و هیچ…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 13
#انگلیس_لندن #شاهو دست مایکل روی کمر برهنه ی یاس نشست. -کی بر می گردی؟ یاس چرخید و دست دور گردن…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 37
صدای جیغ نورا توی خیابون پیچید و خون بود که از دماغم بیرون میزد امیرعلی بالای سرم ایستاد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 48
ـ حالا من با این همه عشق چیکار کنم؟ چیکار کنم وقتی مسبب حال پاره ی تن مادرپدرمی و…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 12
#تهران #اسپاکو هاویر در اتاق را بست.اسپاکو نگاهی به هاویر انداخت -راستی این بخیههای زیر شکمم برای چیه؟انگار تازست. هاویر…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 47
ـ من…من فقط توی عصبانیت هولش دادم غوغا. هولش دادم که بره عقب و بتونم برم و یه وقت…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 36
بی اختیار خیره پسربچه تُپل و چشم درشتی که قطره های اشک از چشماش سرازیر بودن و فین فین…
بیشتر بخوانید »