رمان
-
رمان غرقاب پارت آخر
مهری که از قلب تغذیه می شد، تمام نمی شد. به خدا قسم که نمی شد. ************************************ ************************************ *** تاکسی…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 71
بهشون گفتم کباب تورو آب دار تر بردارن عزیزم. شاهرخ خان لبخندی زد و من، با شوق تماشایشان کردم.…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 53
_دوست دخترم شو !! چی ؟! دوست دخترش بشم ؟! با چشمای گرد شده نگاش کردم باورم نمیشد…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 70
کار خاصی نبود، فقط خیلی وقت بود که این مورد فوبیای شدید رو ندیده بودم. مخصوصا توی این سن. من…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 26
#ایران_تهران #علیرام علیرام پشت فرمان نشست. بن سان با بقیه خداحافظی کرد و روی صندلی کنار علیرام قرار گرفت.…
بیشتر بخوانید » -
رمان غرقاب پارت 69
سرم توی آغوشش بود، توی آغوش مردی که به خاطر صلاح حال دیگران، به خاطر اشتباهش و اشتباهم… از او…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 52
_اینجا چه خبرهههههههههه !!! به عقب برگشتم با دیدن امیرعلی که با سروضعی آشفته توی قاب در ایستاده…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 51
با صورتی از خشم سرخ شده به سمتم برگشت و با صدای که از زور حرص و عصبانیت…
بیشتر بخوانید » -
رمان ویدیا جلد دوم پارت 25
#ایران_تهران #پانیذ بعد از خوردن صبحانه، بن سان نگاهی به هممون انداخت. -فکر کنم هوا برای فیلمبرداری عالی باشه. همه…
بیشتر بخوانید » -
رمان دانشجوی شیطون بلا فصل دوم پارت 50
اینم فقط غش کردن رو بلده !! قاشق توی دستمو توی ظرف غذا پرت کردم دست به سینه خیره…
بیشتر بخوانید »